خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۳۱۱

۱

ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من

شمع را سوخت دل از غصّه چراغش روشن

۲

سر نه پیچم ز رضای تو اگر تیغ زنی

چه کنم گر ننهم حکم خدا را گردن

۳

نیست در دور تو بی نالهٔ زار آن سر کو

خوش بود موسم گل نغمهٔ مرغان چمن

۴

هرکه لعل لب سیراب تو را بد گوید

گرهمه چشمهٔ خضر است که خاکش به دهن

۵

گر نخواهی که چو گل چاک شود پیرهنت

بی گناهی نکش از دست خیالی دامن

تصاویر و صوت

نظرات