خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۳۱۳

۱

با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من

هردم گل وفایش می روید از گِل من

۲

فردا که در حسابی آید حصول هرکس

جز رنج و غصّه نبوَد از عشق حاصل من

۳

از سرّ غیب عمری جستم نشان و آخر

در نقطهٔ دهانش حل گشت مشکل من

۴

گفتم که بر دل من چندین جفا مکن، گفت

چندین مگوی آخر من دانم و دل من

۵

آن لحظه با خیالی مقصود رخ نماید

کآیینهٔ جمالش باشد مقابل من

تصاویر و صوت

نظرات