
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۳۱۹
۱
گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من
زآن چه حاصل چون نشد هیچ آن دهان مفهوم من
۲
یار بوسی وعده فرمود از دهان خود مرا
آه اگر گردد چو دی آن وعدهٔ معدوم من
۳
دم به دم خون می خورم از بخت خویش و صابرم
کاین شد از خوان ارادت در ازل مرسوم من
۴
گرچه شد دور از حریم خاص وصل او نشد
ناامید از رحمت عامش دل محروم من
۵
کی شدی کار خیالی راست از کوشش اگر
چارهٔ کارش نکردی خدمت مخدوم من
نظرات