خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۳۲

۱

اگر گویی که حسن از رویِ من خاست

دروغی نیست در روی تو پیداست

۲

بدین رفتار و شکل ای سرو قامت

به هرجا می روی کارِ تو بالاست

۳

عجب سروی که اندر باغِ خوبی

چو بنشستی ز هر سو فتنه برخاست

۴

دلا چون سوختی در زلف او پیچ

که شد بازار گرم و وقت سوداست

۵

دل از زلفش نگه دار ای خیالی

که هندویی ست دزد و دست ناراست

تصاویر و صوت

نظرات