
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۳۲۲
۱
ای به حُسن آفتاب چاکر تو
کیست مه تا شود برابر تو
۲
گرنه چشم تو ساحرست چرا
عالم حُسن شد مسخّر تو
۳
ای سرشک آب روی من بر خاک
چند ریزی که خاک بر سرتو
۴
غم همی خور دلا چو می دانی
که جز این طمعه نیست در خور تو
۵
گفته ای بر درم خیالی کیست
در طریق وفا سگ در تو
نظرات