
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۳۴۸
۱
ای دل سر تسلیم بنه بر کف پایی
کز راه تکبر نرسد کار به جایی
۲
هرکس که به می صاف نارد قدح دل
گر صوفی وقت است در او نیست صفایی
۳
چون دفتر گل باد پراکنده به هر باد
هر دل که در او از طرفی نیست هوایی
۴
مستانِ می شوق تو را غیر قدح نیست
در دور حریفی که زند گرد برایی
۵
ما را چو سکندر هوس چشمهٔ حیوان
زآن است که دارد به لبت نسبت مایی
۶
ای سرو خیالی چو هوادار قدیم است
گه گه به رهش بهر خدا طال بقایی
تصاویر و صوت

نظرات