
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۳۶۱
۱
خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی
باقیِ باده به پیش آر و هوالباقی گوی
۲
مطربا مجلس شوق است و حریفان جمعند
ماجرای غم و افسانهٔ مشتاقی گوی
۳
غمزه اش گر سخن از فتنه نگفت، ای ابرو
تو که در شیوهٔ خوبی به جهان طاقی گوی
۴
ای طبیب دل رندان چو غمِ رنج خمار
درد نوشان به تو گفتند تو با ساقی گوی
۵
سرکشی کار بتان است خیالی در عشق
گر تو رندی سخن از رندی و عشاقی گوی
تصاویر و صوت

نظرات