خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۳۶۵

۱

شد باز به دیدار سحر چشم جهانی

بیدار نشد بخت عجب خواب گرانی

۲

ما را خبر از محنت و اندوه زمانه

وقت است که بی یاد تو باشیم زمانی

۳

شک نیست که طفل ره ارباب طریق است

پیری که نگفته است ارادت به جوانی

۴

تا دیده چه نامحرمیی دید ز اشکم

کز خانهٔ مردم به درش کرد روانی

۵

کس را نبود مایهٔ قدر تو خیالی

گر یار بگوید که سگ ماست فلانی

تصاویر و صوت

نظرات