
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۳۷
۱
با سگت یاری مرا کارِ خود است
هرکسی را کار با یارِ خود است
۲
عاشقی کردم فتادم در بلا
مبتلا هرکس ز کردار خود است
۳
گفتمش سرو از هواداران توست
گفت ما را او هوادار خود است
۴
من ز حیرت رفتم از دست و هنوز
سروِ من مغرور رفتار خود است
۵
طوطی طبع خیالی را مدام
در دهن شکّر ز گفتار خود است
نظرات