خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

شمارهٔ ۳۷۰

۱

ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری

کو طبیبی که شود چاره گرِ بیماری

۲

بار هجر تو گران است مرا بر دل ریش

که بیابیم شبی بر در خدمت باری

۳

دل به سودای تو در باخته ام لیک چه سود

که نکردی درم قلب مرا بازاری

۴

تا قدم در حرم کعبهٔ تجرید زدیم

سخن دوست شنیدیم ز هر دیواری

۵

در چنین حال که افتاد خیالی از پای

مگر از دست قبول تو برآید کاری

تصاویر و صوت

دیوان خیالی بخارایی - خیالی بخارایی - تصویر ۳۲۱

نظرات