
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۳۷۲
۱
مرا در بزم رندان جرعه نوشی
به از سودای زهد و خود فروشی
۲
تو در پرده از آن همرازی ای عود
که چون نی راز می گوید تو گوشی
۳
طریق مردمی ای زاهد این است
که چون عیبی ببینی چشم پوشی
۴
تو زآن آزاده ای ای سوسن از غم
که داری ده زبان امّا خموشی
۵
خیالی هست امّیدی کز این راه
رسی روزی به جاهی گر بکوشی
نظرات