
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۳۹
۱
به اهل درد غمت هرچه می کند غم نیست
چرا که هیچ دلی بی غم تو خرّم نیست
۲
از آن به کعبهٔ وصل تو ره ندارد جان
که غیر در حرم خاص دوست محرم نیست
۳
اساس عهد و وفا با تو محکم است مرا
ولی چه سود که بنیاد عمر محکم نیست
۴
دلم ز بادهٔ شوقت فتاده مست و خراب
به عالمی ست که هیچش خبر ز عالم نیست
۵
کجاست غالیه مویی که چون بنفشه ز شرم
به دور زلف تو آشفته حال و در هم نیست
۶
چو لاله داغ منه بر دل خیالی بیش
کز این متاع ز سوز غم تواش کم نیست
تصاویر و صوت

نظرات