
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۴۶
۱
تا دل از سیر و سلوک رهش آگاهی یافت
راه بیرون شدن از ورطهٔ گمراهی یافت
۲
هرکه ره یافت بدین در به گدایی روزی
منصب دولت و منشور شهنشاهی یافت
۳
ای گل از مرغ سحر قدر شب وصل بپرس
کاین سعادت به دعاهای سحرگاهی یافت
۴
پای در ره بنه و دست ز خود کوته کن
که درازیّ امل دست ز کوتاهی یافت
۵
ای خیالی غرض خویش ز فیض کرمش
خواه، چون هرچه از او میطلبی خواهی یافت
تصاویر و صوت

نظرات