
خیالی بخارایی
شمارهٔ ۹۵
۱
آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید
چون لاله از خجالت گل غرق خون برآید
۲
چون در هوای رویش میرم عجب نباشد
هر سبزه ای ز خاکم گر لاله گون برآید
۳
یاران به دور خطّش فالی اگر گشایند
بر نام من ز اوّل حرف جنون برآید
۴
گرچه نمی برآید جانم ز غصّه لیکن
چون نوبت جدایی آمد کنون برآید
۵
از گریه بس که بگذشت آب از سر خیالی
تا عاقبت در این کو از آب چون برآید
نظرات