
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۰۰
۱
ترا دیده هر بار دیدی چه بودی
که هر بار دولت مرا رخ نمودی
۲
چه بودی گر آن لب نمک میفشاندی
وز آن سوز ریش دل ما فزودی
۳
نسیم توأم گفت عود ارنه خام است
چرا خویشتن را چنین مپستودی
۴
چه رمزست گفتن عدم آن دهانرا
که چون او ندیدیم عدیم الوجودی
۵
شب از دور مه را دو تا گشته دیدم
مگر خواست کردن برویت سجودی
۶
رقیب سگت بانگ بر من نمیزد
اگر تو شبهای من میشنودی
۷
کمال از تو جز آه دل بر نیامد
چه خواهد برآمد زخس غیر دودی
تصاویر و صوت


نظرات