
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۱۱
۱
چه لطف است این که با من مینمایی
لب نازک پرسش میگشایی
۲
البته جانست و جانم میفزاید
سبزی که بر لب میفزایی
۳
خطت بر رخ نکوتر خوانده از مشک
مگر خوانند خط در روشنایی
۴
نه عاشق را بلا آمد ز هرسو
چرا زین سر نبایی چون بلایی
۵
چو قامت راست کردی وقت رفتن
قیامت دیدم از روز جدایی
۶
ملولم ز آشنایی رقیبان
چه بودی گر نبودی آشنایی
۷
نمیخواهد کمال از بار جز بار
نیامرزید درویشان گدایی
نظرات