
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۱۲
۱
چه موجب است که هیچ التفات ما نکنی
ترحمی به غریبان بینوا نکنی
۲
به دشمنان مخالف بسر بری باری
به دوستان وفادار جز جفا نکنی
۳
چو کام ماندهی ز آن دهان بگو با ما
که این مضایقه با دیگران چرا نکنی
۴
نو پادشاه جهانی و ما گدا چه سبب
که التفات به حال من گدا نکنی
۵
به وعده چند دهی انتظار وصل مرا
چو حاجت دل بیچاره ای روا نکنی
۶
ثواب کار من است آنکه بر نشانه دل
به نوک غمزه کشی ناوک و خطا نکنی
۷
کمال دل شده بیگانه شد ز خویش و هنوز
تو همچنان به وصال خود آشنا نکنی
نظرات