
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۲۵
۱
دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری
کردی پری به شیشه همین است ساحری
۲
پیوسته در برابر چشمم نشسته ای
آری مرا به چشم جهان بین برابری
۳
در پرده های چشم خیالت مصور است
چشم بد از تو دور که روح مصوری
۴
از بس که دوش بر در تو دیده در فشاند
بستیم حلقه گرد درت از در دری
۵
بر رهگذارت از مژهای اشک خار هاست
هان تا به ره نهایتی و نیز بگذری
۶
راضی نیی که قدر من افزاید ای رقیب
زآن روی هرگزم سگ آن کوی نشمری
۷
یگر مجری متزلت و قدر خود کمال
این منزلت بس است که بر خاک آن دری
نظرات