
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۲۶
۱
دل که سودای تو می پخت کبابش کردی
بود غمخانه دیرینه خرابش کردی
۲
دیده کز گریه بسیار تهی گشت ز اشک
از لب و عارض تره باز پر آبش کردی
۳
بر سرشکم ز تو افتاد مگر عکس سهیل
زانکه غلطیده تر از در خوشابش کردی
۴
چشم خونریز تو در کشتن صاحب نظران
داشت در سرکه کنند نار عتابش کردی
۵
ناوک غمزه نو سوی دل غمزدگان
تیز تر رفت ز پیکان چو شتابش کردی
۶
نشد از رحمت نو عاشق صادق نومید
سالها دور ز خود گرچه عذابش کردی
۷
پیش رندان همگی عیب نو پوشید کمال
خرة زهد که رنگین بشرابش کردی
نظرات