
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۳۱
۱
ز من که مهر تو دارم به سینه روی چه تابی
الا تعرض عینی و انت تعلم مآبی
۲
بیا معاینه بنگر که چونم از غم عشقت
ذات بک جسمی بشیب یوم شیابی
۳
تن ضعیف نزارم اگر چنان که ببینی
تراک مثل خلال مدنی حلال نیابی
۴
اذوب من حسراتی و ما أرید حیونی
گرم به تیغ زنی به از آنکه روی بتابی
۵
لقد نت تنبلی و ما فعل خطائی
نکرده هیچ گناهی به کشتنم چه شتابی
۶
کمال خسته مسکین ز غم بمرد و دریغا
محبتی و بی قبلی عقابی
نظرات