
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۳۲
۱
ز من مپرس که از عاشقان زار کی
ازو بپرس که معشوق و غمگسار کی
۲
دلا به زلف پریشان بار بار بگوی
که بیقرار توام من تو بیقرار کی
۳
شکسته حالی و افتادگی چه می بینی
نگاه کن که شب و روز در کنار کی
۴
ز پیش چشم گذر می کنی سراندازان
بدین شمایل خوش سرو جویبار کی
۵
ربود دل خط و زلفت به نقشه های غریب
غریب نقش و نگارا بگو نگار کی
۶
چه سود کوشش من نیست از نو چون کششی
همه جهان به نو پارند تا تو بار کی
۷
کمال اگر نگزینی ترنج غبغب بار
نپرسمت به خدا کز خیار زار کی
نظرات