
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۴۳
۱
گر از شاخ دولت گلی چیدمی
نسیمی ز کوی تو بشنیدمی
۲
به بوی نو جانم خریدی صبا
اگر من بدان دولت ارزیدمی
۳
ز کویت سگی گر رسیدی به من
از آن در حدنی پرسیدمی
۴
دهان و لب از صد شکر شستمی
همه گرد پایش بلیسیدمی
۵
گر این حسن بودی چو زلفت مرا
به گرد رخ خویش گردیدمی
۶
شب و روزه سودای خود کردمی
به رخسار خود مهر ورزیدمی
۷
به آتشکده در جمال بتان
گر از روی نو پرتوی دیدمی
۸
چو زلف تو زنار بر بستمی
دره آتشکده بت پرستیدمی
۹
از آن غمزه گر مست گشتی کمال
چو چشمت به محراب غلطیدمی
نظرات