
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۴۶
۱
گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی
تا نیابی نظر اهل صفا هیچ کسی
۲
فرض کردیم که سجاده فکندی بر آب
چون نداری گهر معرفتی کم ز خسی
۳
تا نیاری قدم از منزل هستی بیرون
سالها گر بروی راه به جایی نرسی
۴
ای که از دل نفست راست برون میآید
نفس اینست که از خویش …سی
۵
نیست حاجت که بود سد سکندر در پیش
نفسی در میان تو و او مانع و حایل تو بسی
۶
راندهاند از شکرستان سعادت زایتست
که شب و روز هواخواه هوا چون مگسی
۷
حاصل از زهد به جز دردسری نیست کمال
تا که در صومعه مشغول هوا و هوسی
تصاویر و صوت

نظرات