
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۴۹
۱
گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی دری
پیش هر حوری ز آب دیده باشد کوثری
۲
گرنه در هر غرفه زنجیری بود از موی دوست
در بهشت از هر دری آید عذاب دیگری
۳
گرنه آن سرو افکند بر شاخ طوبی سایه
هر ورق در شرح بی برگی بر آرد دفتری
۴
با لب رضوان ما از ما بگو ای سلسبیل
ساقی جانها روان کن باده روشنتری
۵
منتظر منشان چو گل بر خاک اهل روضه را
تازحسرت خون نگردد هر دلی در هر بری
۶
درقیامت خوش برا دامن کشان چون زلف خویش
تا به بینی زیر پا هر جانب افتاده سری
۷
گر به فردا افکنی دیدار میمون با کمال
تا به روز حشر باشد هر دم او را محشری
نظرات