کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۱۰۵۰

۱

گر به من یار شوی ور نشوی

تو همان باری و دیگر نشوی

۲

من به دیده نظری هم نکنم

گر تو در دیده مصور نشوی

۳

ای دل این درد که داری گر ازوست

شربتی نوش که خوشتر نشوی

۴

مشو ای دیده شب هجران خشک

که چو بینی رخ او تر نشوی

۵

مخور ای زاهد کمخواره غمم

غم خود خور تو که لاغر نشوی

۶

ای حسود از غم او گره نالم

تو چرا کور شوی گر نشوی

۷

بر درش حلقه زدم گفت کمال

خاک این در نشوی در نشوی

تصاویر و صوت

نظرات