
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۵۱
۱
گر تو دل ما سوختی از آتش دوری
ما بی تو به دل بر نزدیم آب صبوری
۲
هر چند که دور از تو چو فرهاد فتادیم
چون سنگدلان دل ننهادیم به دوری
۳
دانم نخوری غم ز هلاک من رنجور
در ماتم بلبل ننشیند گل سوری
۴
تا با توام از روضه نیندیشم و از حور
هر جا نونی آن روضه خلدست و تو حوری
۵
صوفی اگرت روی در آن غمزه و ابروست
پیوسته به محرابی و در عین حضوری
۶
خوبان که به چشم همه محبوب نمایند
ایشان همه چشمند که بینند و تو نوری
۷
گر بی تو صبور است کمال این گنهی نیست
این نکته ضروریست که صبرست ضروری
تصاویر و صوت

نظرات