کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۱۰۵۲

۱

گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کنی

سرهای ما کشان همه در زیر پا کنی

۲

گفتی نمایمت رخ و کامت ز لب دهم

لطفیست این و مهر تو اینها کجا کنی

۳

شوخی فراغ از آتش و آبت از آن مدام

در دل مقام سازی و در دیده جا کنی

۴

من آن نی ام که ناله کنم از تو چون قلم

گر خود به تیغ، بند ز بندم جدا کنی

۵

بر عاشقان حیب که یک یک جفا کند

از نو به ای رقیب که صد صد وفا کنی

۶

دیدی صفای عارضش ای دیده گریه چیست

بعد از صفا به گریه چرا ماجرا کنی

۷

آن خط همیشه مشک خطا خواندن کمال

در یک خط ای عجب ز چه چندین خطا کنی

تصاویر و صوت

دیوان کمال الدین مسعود خجندی  به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۲-۲ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۱۹۷

نظرات