
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۵۶
۱
گفتم: ای سیمذقن! گفت: که را میگویی؟
گفتم: ای عهدشکن! گفت: چهها میگویی
۲
گفتم: ای آنکه نداری سر یک موی وفا
گفت: معلوم شد اکنون که مرا میگویی
۳
گفتم: ای جان ز دل سخت تو فریاد مرا
گفت: با ما سخن سخت چرا میگویی؟
۴
گفتم آن زلف پریشان تو با مشک خطاست
گفت: تا چند پریشان و خطا میگویی؟
۵
گفتم: از باد نسیم تو شنیدن چه خوش است
گفت: تا کی سخن از باد هوا میگویی
۶
گفتم: از دست دل خود به هلاکم راضی!
گفت: این خود ز زبان و دل ما میگویی
۷
گفتمش: کی رسد از بخت پیامی به کمال؟
گفت: آن روز که از ماش سلامی گویی
تصاویر و صوت


نظرات
جعفر عسکری