
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۰۶
۱
بنیاد وجودم ز تو ای دوست خراب است
وین کار خرابی همه از حب شراب است
۲
جانم به عذاب است ز مخموری دوشین
ساقی قدحی ده که در آن عین ثواب است
۳
چون میگذرد عمر سبک رطل گران ده
وین چرخ گران از پی ما چون به شتاب است
۴
زاهد که شود غره به زهدی که ندارد
آن زهد فریبنده او نقش سراب است
۵
وانکس که بود عاشق و بی باک و قلندر
مقصود حقیقیش ز می رفع حجاب است
۶
ای پیر اگر عهد نو در عشق شکستیم
مشکن دل احباب که این عین شباب است
۷
ای خفته بیدرد نبینی که همه شب
مائیم نظر باز و ترا دیده به خواب است
۸
گویند که نقصان کمال است که دایم
جویای شراب است و کباب است و رباب است
نظرات