کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۱۰۶۸

۱

ندارد دلم طاقت بی توی

که کردست چشم توام جادوی

۲

ز نو ابروبت ساخت شیدا مرا

چنینها کند ماه نو در توی

۳

گشودند چشمان تو ترک و هند

به ناوک کشی و کمان ابروی

۴

چه دولت که آن پای را در سرست

که دارد به زلف تو هم زانوی

۵

در ایام بدحالی از جور زلف

رخت کرد با ما بسی نیکوی

۶

مصور اگر نسخه زان رخ برد

به معنی کشد صورت مانوی

۷

کمال آن سر زلف هر دم نگیر

که بارش بجنبد رگ هندوی

تصاویر و صوت

نظرات