کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۱۱۴

۱

تا خیالت را دلمه منزلگه است

از مه تو منزل من پر مه است

۲

گر لبت بوسم ز بسمل چاره نیست

کافتتاح ملح از بسم الله است

۳

یک شبی با ما نشین کز دور عمر

یک شبی ماندست و آن هم کوته است

۴

محنت هجر تو ساعت ساعت است

دولت وصل تو ناگه ناگه است

۵

تا چه گونی حاضرم و مستمع

چاکران را گوش بر حکم شه است

۶

من به دزدی گیرم آن چاه ذقن

کانکه عقل کل ببردست آن چه است

۷

ریختی بر هر رهی خون کمال

تا نگویند این چه خون بیره است

تصاویر و صوت

دیوان کمال خجندی به کوشش احمد کرمی - کمال خجندی - تصویر ۵۹

نظرات