
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۲۲
۱
چشم ز خیال تو پر از نور تجلیست
چشمی که چنین است به دیدار تو اولیست
۲
صورنگر از آن صورت و معنی چو خبر داشت
انگیختن صورت چینش به چه معنیست
۳
بر طرف چمن سور به صد شرم بر آید
از سایة قد تو که همسایه طوبیست
۴
زآن طاق دو ابرو که بخوبی شده طاقند
کریست در آن طاق که منسوب به کسریست
۵
خونی که به جو میرود از دیده مجنون
سیلی است که راه گذرش بر در لیست
۶
زآن زلف به دردم شده رنجور چو ایوب
از لب شکری ده که شفاخانه عیسی ست
۷
هر خوب که در چشم کمال آبد و محبوب
را گوید به از آنی نو و فکری به ازین نیست
تصاویر و صوت

نظرات
حنانه عباسی