
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۳۱
۱
داغ عشقت بر رخ جانها نشان دولت است
هر که محروم است ازین دولت سزای محنت است
۲
گر بلا افزون فرستی من بدین نعمت هنوز
شکر می گویم که در شکرت مزید نعمت است
۳
از بزرگی گر سگ خود خوانیم که گه رواست
هر که شد خاک درت او را به از صد عزت است
۴
گر به بینی عاشقی در گربه ای زاهد چو اشک
از نظر مگریز کان باران ز ابر رحمت است
۵
زحمت آن در مده ای سر که از ما دوست را
این گرانی بس که جان بر آستان خدمت است
۶
با تو در دوزخ مرا نار وعذاب سلسله
خوشتر از رخسار و زلف حوریان جنت است
۷
نیست جز وصلی ازو در پوزه جان کمال
آفرین بر جان درویشی که صاحب همت است
تصاویر و صوت

نظرات