
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۳۳
۱
درد تو زمان زمان فزون است
وین سوز درون ز حد برون است
۲
عقل از هوس تو بی قرار است
دل در طلب تو بی سکون است
۳
با عشق نر هوشمندی ما
آثار و علامت جنون است
۴
در دست تو دل که خوانیش قلب
خالیست سیه اگر نه خون است
۵
تا جان ز نو بافت بر سخن دست
در دست سخن زبان زبون است
۶
قاف قد و نون ابروانت
برتر ز تبارک است و نون است
۷
تا از تو کمال حکمت آموخت
در حکمت عشق ذوقنون است
تصاویر و صوت

نظرات