
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۵۲
۱
دل زنده شد از بوی تو بوی تو مرا ساخت
خاصیت خاک سر کوی تو مرا ساخت
۲
فربه ترم از خوردن غمهای تو هر روز
بنگر که چگونه غم روی تو مرا ساخت
۳
زین پیش نمی ساخت مرا هیچ هوائی
اکنون هوس روی نکوی تو مرا ساخت
۴
چون شربت تلخی که به رنجور بسازد
هنگام سنم نندی خون تو مرا ساخت
۵
بدمستی شوخان چو قدیم است ضروری است
با چشم خوش عربده جوی تو مرا ساخت
۶
هریک سر موی تو چو از ناز مرا سوخت
بایست به هر یک سر موی تو مرا ساخت
۷
بگذشت کمال از سر جان در طلب تو
صد شکر که باری تک و پوی تو مرا ساخت
نظرات