
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۵۴
۱
دل صفه خال تو با زلف گفت
دانه در در شب تاریک سفت
۲
سرو قدت راست چمن سرو راست
کس سخن راست نیارد نهفت
۳
تا نرود گرد به هر دیده حیف
دیده درت آب زد آنگه برفت
۴
ناله من خواب شبت برد و آه
چون نکنم ناله که چشمم نخفت
۵
بیدق خال تو نرانده هنوز
طره کج باز دو رخ برد مفت
۶
ای دل اگر سروریت آرزوست
چون سر زلفش به قدمها بیفت
۷
هر که شنید از سخنان کمال
سلمه الله و أبقاه گفت
تصاویر و صوت


نظرات