
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۵۵
۱
دل قبله خود خاک سر کوی تو دانست
جان طاعت احسن هوس روی تو دانست
۲
محراب دو شد زاهد سجاده نشین را
ز آن روز که محراب دو ابروی تو دانست
۳
عاشق ز دل و دین نظر عقل بپوشید
تا کافری غمزه جادوی نور دانست
۴
عقل از په عشق عنان باز به پیچید
تا سلسله جنبانی گیوی نو دانست
۵
وجه نظر و دور و نلل به بدیهی
عقل از نظر روی تو و موی تو دانست
۶
این نکته که کسی را ز تو نه رنگ و نه بویست
از رنگ تو دریافت دل از بوی نو دانست
۷
بیش است کمال از همه زان روز که خود را
در مرتبه کمتر ز سگ کوی تو دانست
تصاویر و صوت

نظرات