
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۵۹
۱
دل هر که بیمار او شد خوش است
ز شادیست پر گرچه غمگین وش است
۲
رود جان چو پیکان به دنبال تیر
چر یابد نشانی از آن ترکش است
۳
بساط شهان زیر پای افکند
ز خاک درت هر که را مفرش است
۴
سزاوار آهم من از روت دور
گنه کار شایسته آتش است
۵
دو چشم و دو ابرو دو زلفت گواست
که نقش تو در نزد خوبی شش است
۶
بود دانه کش هر کجا مور هست
ولی مور خط لبش دلکش است
۷
بدان لب بازار موری کمال
که آن نیز جان دارد و جان خوش است
تصاویر و صوت

نظرات