
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۷۱
۱
از کویت بفردوس اعلی دری است
نثار در تست هرجا سری است
۲
تو رضوان نوشین لبی و شراب
ز دست تو هر قطره ای کوثری است
۳
تو از رحمتی آبت و بند زلف
ز طاوس بر روی آیت پری است
۴
مرو همچو بیانی از پیش چشم
درین گوشه بنشین که خوش منظری است
۵
ز دودم بپرهیز کز سوز عشق
بهر عضو من آتش دیگری است
۶
کجا ملک حسن تو باید شکست
که هر سر ز دل ها نرا لشکری است
۷
عجب آتش است آتش دل کمال
که دوزخ ازین شعله خاکستری است
نظرات