
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۸۰
۱
سروی ز باغ حسن به لطف قدت نخاست
از آن برتر است قد تو کآید به شرح راست
۲
جان به لب رسیده ما را به بوسهای
دریاب کز دهان تو در معرض فناست
۳
تا از لبت وظیفهٔ دشنام کردهای
دعای دولت تو بر زبان ماست
۴
سر رشته قرار شد از دست و همچنان
انگشت پیچ چون سخن زلف دلرباست
۵
ما را از روی خوب مکن منع ای فقیه
کین فق در شریعت اهل نظر رواست
۶
آنجا که خادمان ز عقیدت نفس زنند
از ما سر ارادت و از دوست خاک پاست
۷
گر شبوة کمال بپرسد کسی زانو
گوسوفی ایست و رند ولی بارسا نماست
تصاویر و صوت

نظرات