کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۱۸۴

۱

شادی نیافت هر که غم دلبری نداشت

در سر هوای مهر پری گستری نداشت

۲

در حیرتم زآدمینی که به عمر خویش

سودای عشق روی پر پیکری نداشت

۳

با ما سری به وصل در آور که گیسویت

در پا از آن فتاد که با ما سری نداشت

۴

چون باد رفت کشتی عمرم بر آب چشم

اگر چه ثقیل بود ولی لنگری نداشت

۵

و دل در سواد زلف تو گم کرد راه عقل

شب بود و او غریب مگر رهبری نداشت

۶

از هر جهت کمال به سوی تو کرد روی

زیرا که چشم مرحمت از دیگری نداشت

تصاویر و صوت

نظرات