کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۱۹۱

۱

عاشقان دردش طلب دارم مرا همدرد کیست

آنکه دارد در غم او جان غم پرورد کیست

۲

ای که گرم و سرد عالم هر دو نیکو دیده ای

گو یکی چون من به اشک گرم و آه سرد کیست

۳

عاشق یکرنگ خواهی جوی در ما خاکیان

ز میان با چهره پر گرد و روی زرد کیست

۴

سیل اشکم برد یک شب بر درش خندید و گفت

پیش ما این شخص آب آورد و لای آورد کیست

۵

گر نرنجیدی زما آن غمزه می کردیم غمز

کان که بی موجب دل از اهل نظر آزرد کیست

۶

بر درت جز چشم بیدار و دل جان سیر من

عاشقی کو در نیارد سر ز خواب و خورد کیست

۷

درد و غم بفرست با باران نخستین با کمال

تا شود معلوم کز عشاق کویت مرد کیست

تصاویر و صوت

دیوان کمال الدین مسعود خجندی به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۱-۱ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۲۰۶

نظرات