
کمال خجندی
شمارهٔ ۱۹۴
۱
عاشقم بر دلبری با کس چرا گویم که کیست
تو کهای باری رقیبا تا ترا گویم که کیست
۲
آنکه هوشم برد از تن نکهت پیراهنش
گر بیاید باز با باد صبا گویم که کیست
۳
چون ز روی خوب منعم می کنید ای زاهدان
قبله و محراب خود کی با شما گویم که کیست
۴
عاشق خود را چرا هر بار کوئی بیوفا
گر نرنجد خاطر تو بی وفا گویم که کیست
۵
در میان دلربایان از بتان شوخ چشم
گر نگیری خشم شوخ دلربا گویم که کیست
۶
عاشق من کیست گوئی نا بریزم خون او
جانب من حمله کن شمشیر تا گویم که کیست
۷
گویدم هر دم رقیبت کز گدایانی کمال
گر سگی و جنگ بگذارد گدا گویم که کیست
نظرات