
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۰۸
۱
غمت ریخت خونم شهادت همین است
شهادت چه باشد سعادت همین است
۲
نه امروز رسم جفا کرد؛ تو
ترا سالها شد که عادت همین است
۳
چو میرم ز دردت گذر بر مزارم
مرا از نو چشم عبادت همین است
۴
نخواهی دمی بی جفا عاشقان را
ازین بیوفائی مرادت همین است
۵
اگر بر درت باز مانم به خدمت
نشان قبول عبادت همین است
۶
هلاک من از عشق باشد ارادت
مرید طلب را ارادت همین است
۷
کمال از سگ کویش آموز افغان
که در عاشقی استفادت همین است
نظرات