کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۲۱۷

۱

گر زاهد کم خواره محبت نچشیده است

خونابه نخوردست و ریاضت نکشیده است

۲

بر سینه ندارد اثر زخمی از آن تیغ

این نیز دلیل است که از خود نبریده است

۳

بیش از ترشی بخشی ازین خوان نرسیدش

زان روی که غورهست و به حلوه نرسیده است

۴

گوید که خدا بینم از آن روی به پرسید

گر گفت بدیدم به خدا هیچ ندیده است

۵

بسیار گزیده ست به حسرت سر انگشت

یک روز به عشرت لب ساغر نگزیده است

۶

کردست به مسجد به صوامع طلب دوست

او با من و بنگر به کجاها طلبیده است

۷

پنداشت که آواز کمال است ز خرقه

آوازه فی جنتی آری نشنیده است

تصاویر و صوت

دیوان کمال خجندی به کوشش احمد کرمی - کمال خجندی - تصویر ۹۱

نظرات