
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۳۲
۱
گل شکفت و باز نو شد عشق ما بر روی دوست
شاخ گل یارب چه می ماند به رنگ و بوی دوست
۲
سنبل از تشویش باد آورده سر در پای سرو
گوئیا زلف است سر بنهاده بر زانوی دوست
۳
چشم نرگس در کرشمه سحرها خواهد نمود
کو نظرها بافته است از غمزه جادوی دوست
۴
چون نمی بیند نظیر روی او گل جز در آب
بر لب جو می کند زآنروی جست وجوی دوست
۵
از انتظار پای بوس سرو آب استاده بود
چون بدید آن قامت و بالا روان شد سوی دوست
۶
تا ابد ریحان رحمت سر برآرد از گلم
گر برم با خاک بونی از نسیم موی دوست
۷
بر سر آن کر کند افغان به دور گل کمال
بلبلان در بوستان نالند و او رکوی دوست
تصاویر و صوت

نظرات