
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۴۰
۱
ما به کفر زلف او داریم ایمانی درست
بابت پیمان شکن عهدی و پیمانی درست
۲
گرچه چشم میگویدم جویم دلت لیکن که یافت
قول مستی راست عهد نامسلمانی درست
۳
عهدها بندد که سازم عاقبت دل با تو راست
راست گویم این سخن هم نیست چندانی درست
۴
بر زبانها نا گذشت آن لب رقیب جنگجوی
در دهان عاشقان نگذشت دندانی درست
۵
بار ما گر آستین افشان در آید در سماع
کس نه بیند خرقه پوشی با گریبانی درست
۶
گوی دلها بسکه از هر سو ربودند و شکست
نیست بر دوشبتان از زلف چرگانی درست
۷
پاره سازند اهل معنی جامه ها بر تن کمال
گر بخواند هفت بیت تو غزالخوانی درست
نظرات