
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۵
۱
حلال باد می خلد و حور زاهد را
که واگذاشت به رندان شراب و شاهد را
۲
مبر ز گردن صوفی قلاده تسبیح
گذار تا ببرد گردن مقلد را
۳
ز فکر و ذکر و ریاضت دماغ را خلل است
بگیر جام و بمان فکرهای فاسد را
۴
برغم زاهد خود بین چو می کشم از جام
به آبگینه کشم میل چشم حاسد را
۵
مشو به میکده غایب ز چشم پیر مغان
که با مرید نظرهاست پیر مرشد را
۶
عجب که شحنه نگشت از امام واقف ما
که خرج کرد به می وقف های مسجد را
۷
کمال لاف عبادت مزن که چشم بتان
به یک نظر برد از ره هزار عابد را
نظرات
آیینه
علیرضا بدیع