
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۵۰
۱
مرا با زلف او گر دسترس نیست
همین سودا که در سر هست پس نیست
۲
عنان دولت از اول . بیفتاد
به دست ناکسان در دست کس نیست
۳
شکر را گر مپوشان خال مشکینی
که صبر از انگبین کار مگس نیست
۴
مفتی رخت من امشب چنان برد
که جز چشمی که پوشم از عس نیست
۵
اگر دانم که در روضه نیائی
نمی دانم که مشتی خاک و خس نیست
۶
چمن بی روی گل با عندلیبان
به دلگیری کم از قید قس نیست
۷
بی بلبل هم آواز کمال است
ولی مرغی چو او شیرین نفسی نیست
تصاویر و صوت

نظرات