
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۶۰
۱
مطلع حسن جمال است آفتاب روی دوست
حسن مطلع بین که در مطلع حدیث روی دوست
۲
آن خط از رحمت به خط سیر آمد آبتی
از زبان بیدلان تفسیر این آبت نکوست
۳
ورد صبح و ذکر شامم وصف آن رویست و مو
این چه میمون صبح و شام و این چه زیا روی و موست
۴
دل که چون گونیست در میدان عشق آشفته حال
گر بچوگان نسبت زلفت کند بیهوده گوست
۵
سر بلندی بین که باز از دولت رندی مرا
بر سر دوشی که دی سجاده بود امشب سبوست
۶
بی لبت گر شد لبالب ساغر از اشکم رواست
اولین چیزی که رفت اندر سر می آبروست
۷
هر حریفی بیخود از می وز لب ساقی کمال
اهل مجلس سر بسر مست می و او مست دوست
تصاویر و صوت


نظرات